تصویر هدر بخش پست‌ها

✨Luxury empire [امپراطوری لاکچری]✨

به خانواده ما خوش اومدی! اگه خواستی سطحتو ببری بالا حتما اینجا نویسنده شو و پست بزار! تازه وبمون برای نویسندگان قوانینی نداره

🖤 تظاهر به عشق 🤍

| 𝓐𝓻𝓮𝔃𝓸𝓸

برو ادامه مطلب

اما : باهم سر میز نشتیم و غذامون رو خوردیم و خوابیدیم ( امروز دانشگاه تعطیل بود )

بیدار شدیم و دیدیم ساعت ۵ هس بعد جک گفت قشنگم برو آماده شو تا بریم بیرون گفتم کجا می خوایم بریم ؟ گفت حالا می فهمی برو زود آماده شو 

رفتم توی اتاقم روی صندلی میز آرایشیم نشستم و شروع کردم به میکاپ کردن که یه رژ یاسی مایع زدم و خط چشم گربه ای کشیدم و رژ گونه و ریمیل زدم و یه شلوار تنگ مشکی و یه کراپ صورتی پوشیدم و باهم سوار ماشین شدیم و اول جک منو برد به پاساژ خیلی بزرگ و گفت بیا بریم یکم لباس بخریم و خلاصه ‌کلی وسایل و لباس خریدیم و بعد رفتیم کافه و بستنی و قهوه سفارش دادیم سر میز نشستیم و داشتیم صحبت می کردیم که پیتر یکی از هم دانشگاهی هامون رو دیدیم که بد جور به ما نگاه می کرد و فک کنم یکم بهمون حسودی کرد و از دیدن ما دوتا کنار هم تعجب کرد ولی به روی خودش نیاورد بعدش ما دوتا بستنی و قهوه هامون رو خوردیم و راه افتادیم ....

پیتر توی ذهنش : چطور ممکنه این دوتا باهم باشن ! من اما رو برای خودم می خوام و نمی خوام کسی به غیر من با اون دوست باشع ! پس هر کاری می کنم تا رابطه اونها به هم بخوره !

 

اما : دیگه خسته شده بودم چون هوا کم کم داشت گرم میشدو جک گفت عه خسته شدی ؟ منم خستم بیا بریم خونه ....